عرض ارادت
تقدیم با احترام
برای سادات عزیزم
آقاجانم
خانه ی سادات ، خانه ی امیدمان است
دختر نوجوانی بودم ،که دست در دست مادرم ،خانه به خانه ،حرم به حرم راهی می شدیم، برای عرض ادب و دوستی به سادات
منزل سید آقا ،نزدیک خانه مان بود ،مادرم ،همسر سید آقا را خانم آقا، صدا میزد
خانم آقا ومادرم، با هم و همیشه هر وقت بهم می رسیدند ،برای خودشان شعر زمزمه میکردند، آخر سر هم
مادرم به خانم آقا می گفت :عالم نمک پرورده ی شما سادات هستند
وبرای من ،که پدر نجیبم مثل جانم بود، اصلا خود جانم بود ،از سر گفتن سخن حق ،البته کمی هم خیره سری که آن سالها اقتضای سن وسالم بود،تحمل حرفهای مادرم سخت بود ، نمی گذاشتم، حرف مادرم تمام شود ووسط حرفش می گفتم :اگه پدر نبود! کی به ما نون وآب میداد! چی میگی ما نمک پرورده ی سادات هستیم ؟؟؟
پدر تمام ناخن هاش از ضربه کبود شده، یخ روی انگشتهاش گذاشتی ،خودم دیدم ،چشمهاش از برق جوش کاری قرمز شده ،خودم دیدم، سیب زمینی گذاشتی روی چشمهاش، اون شب رو میگم به همین زودی یادت رفت
وهمه را ،زحمتهای پدرم را می گویم همه، را به یاد مادرم که کمتر از پدرم برای من عزیز نبود،همه را به یادش می آوردم.
آن وقت بود که می دیدم مادرم و خانم آقا ،هر دو باهم زیر لب همان شعرها را می خواندند
گلی گم کرده ام می جویم او را ،
به هرگل می رسم می بویم او را
گل من یک نشانه در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
و من سرم را از خجالت پایین می انداختم و می گفتم عالم نمک پرورده ی سادات است
صلی الله علیک یا ابا صالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم