توضیح
حالا که دارم می نویسم،از همیشه غمگین ترم،از این روزگار غریب وبه این فکر می کنم که شاید شهدا هم مثل من غمگین باشند.
نه اینکه خودم را با شهدا مقایسه كنم ،نه،اما این روزها به یاد شهدا می افتم.
غمگینم ودر جستجوی امید وشهدا را بهانه می كنم و نامه می نویسم،وشهدا مخاطب نامه هایم هستندونوشته هایم اختصاص به آنها دارد
درمتن این نامه ها از آرزوهای حقیقی ،از نابرابری های مستبدانه واز زورگویی های آزاردهنده می نویسم واز دنیایی که باید سالم باشد اما غریب است ،اسم نوشته هایم را نامه ای برای شهدا می گذارم وشماره گذاری هم خواهم کرد،امیدوارم روزی تعداد نامه ها زیاد شود
شاید کسانی قبلا مثل من نامه به شهدا نوشته اند یا در آینده تصمیم دارند بنویسند.
به این امید می نویسم كه شهدا را بشناسم و نوشته هایم هدیه ی ناچیزی باشد ،از طرف خودم و همه ی کسانی كه شاید این نامه ها ،صحبت آنها هم باشد ودوست دارند درباره ی شهدا حرف بزنند و بنویسند.
مطمئن هستم که همه می گویند بنویس و من هم می نویسم.
این روزها بعد از امتحاناتم ،چند تا کتاب از کتابخانه گرفته ام ،كتابها درباره ی شهداست،قبل از گرفتن کتابها به یاد شما افتادم بیشتر از همیشه،
درباره ی شما در کتابها خوانده ام ،دیدن تصاویر وشنیدن خاطرات همه را بهانه می کنم وتصمیم می گیرم با شما صحبت کنم .
اگر روزی توفیقی پیدا کنم به نوشتن این نامه ها نفس راحتی خواهم کشید .
#به_قلم_خودم
مرضیه کرنوكر
صبح ،خانه ،شهرستان دورود