دوست غریب
هرچه دارم وهر چه می بینم ،هدیه ی یک دوست است
یاد حرفهای خوبش ،کارهای خوبش، همه هدیه های عجیب اوست
دوستی که هر کاری کرده وحتی کارهایی که لازممان نبوده ، که ما راضی باشیم وحتی در جواب محبتش ،منتظر یک تشکر هم نمانده است
صدایش را می شنوم که پراز جمله هایی است که همه شان را یکجا می گوید ،تا گفته باشد که شرمنده ام وچشمانش را می بینم که پر از شرم می شود.
همه را می بینم ومی شنوم ،آثارش را می بینم و تعجبم ،بیشتر وبیشتر میشود
اینها همه عجیب است وتعجب من، غربت این دوست را بیشتر میکند .
خودش را ،همه عالم و هر چه در آن است ،هر چه را که هدیه ی اوست به من، دوستدارم .
آنقدر مات و مبهوت محبتهایش هستم که یادم می رود ،بگویم ،حتی اگر هدیه هم به من نمیدادی دوستت داشتم ،
کاش شرم را در نگاه زیبایت نمی دیدم .
به رسم ادب میخواهم هدیه ای آماده کنم و برایش بفرستم ،چه بفرستم !!!که هر چه هست هدیه ی اوست به من .
هرچه دارم از تو دارم ،دوست غریب و خدای مهربانم