نامه ی شماره ی یک
ای شهید عزیز
من دنیا را می بینم وبه چیزی غیر از این فکر نمی کنم
دنیای من قلم ودفتر وکتاب است و خودم را می بینم ،من با این نوع اندیشه سازگار شده ام،
اما حالا میخواهم بالاترین هدفم ،شناخت تو باشد
ای شهید عزیز
قلم ودرس وهرچه در دنیا هست تویی
ای شهید عزیز ،این را حقیقت مطلق می دانم ،تو انسان ترین انسان تاریخی
آنقدر که تو اسیر انسانیت بودی ،کاش من اسیر تو باشم ،کاش برده ی تو باشم و هزاران بار می گویم که ای کاش برده ی تو باشم
ولی حیف که نمی شود!!!
تو مراقب و پاسبان زندان پلیدی های دنیا بودی ،مراقب من بودی ،اما نه دنیا وفادار است ونه من از منیت دست برمی دارم
وتو چه صبورانه تحمل کردی وباز هم مراقب من بودی
حالا می خواهم نامه بنویسم،شاید بتوانم در آرزوی تو نفس بكشم
زانو به زانویت بنشینم وسر به تواضع فرو اورم
بگویم تو با من فرق می کنی ،همین که تو نگران آینده ی من بودی ،تو از من جلوتر هستی
حالا می شود به این نوشته ها افتخار كرد اما نه به اندازه ی افتخار به تو
#به_قلم_خودم
مرضیه کرنوکر
عصر_خانه_شهرستان دورود