اللهم عجل لولیک الفرج

یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
  • خانه 
  • ماه رمضان 
  • موضوعات 
  • آرشیوها 
  • آخرین نظرات 

موفقیت جامعه 

29 مهر 1403 توسط مرضیه کرنوکر

مقاومت کردن از صفات افرادی است که موفق هستند
حالا شاید بگوییم تا کی باید به این مقاومت ادامه داد!
باید دلیل و منطق درستی داشته باشیم، تا بتوانیم به مقاومت ادامه دهیم
اگر میخواهم اهل موفقیت باشم ، باید بدانم موفقیت به شرط صبر و استقامت است و در غیر این صورت باید ضرر کرد و خسارت را تحمل کرد، باید توسری خور بود، باید ذلیل بود
وقتی افرادی هستند، که موفق هستند، پس برای همه، موفقیت می تواند باشد
توانایی های انسان زیاد است افراد توسری خور، فقط حرف می‌زنند ودنبال ایراد گرفتن هستند ودیگران را مقصر می‌دانند، به حل مشکل فکر نمی کنند، بهانه، باعث بیراهه رفتن و انحراف است، انحراف از راه به سمت چاه، از منطق بطرف دلایل بی اساس.
اگر موفق نیستیم، حالا ما باید به وراثت ایراد بگیریم! یا به تربیت خانواده! بله کاملا درست است، این موارد در شخصیت افراد موثر است، اما نه به اندازه ی نیروی توانایی انسان، توانایی های انسان از هر قدرتی، قوی تر است واگر مورد استفاده قرار بگیرد، انسان را به موفقیت می رساند.
اگر انسان به شخصیت خودش بیشتر از این ایرادها و تقصیرها دقت کند، عیب ها را بشناسد و به آنها به چشم مشکل نگاه کند و بخواهد آنها را حل کند
انسان بداند، اگر می‌خواهد انسانی موفق باشد، به آموزش نیاز دارد، اما از آموزش بیشتر، به مراقبت از آموزش نیاز دارد.
در صورت بکار نگرفتن آموزش، موفقیتی حاصل نمی شود
این کارها از خود انسانها وجدی گرفتن توانایی های خودش، یک طرف واز طرف دیگر در حال حاضر، جامعه ی ما بیشتر از هر چیزی، به جدی گرفتن توانایی های انسانها نیاز دارد، بااین روش، نیروهای فردی وتوانایی های افراد، به نیروهای جمعی تبدیل می شود ودر سطح جامعه، شاهد جامعه ی موفقی خواهیم بود وقادر خواهیم بود، به موفقیت جمعی برسیم
جامعه ی موفق به نیروهای انسانی توجه می کند، نه به ایرادها، نه به عیوب، نه به هرچیزی، غیر از توانایی انسانها…

#به_قلم_خودم

 نظر دهید »

برادر سالار 

25 تیر 1403 توسط مرضیه کرنوکر

امروز تاسوعاست

دور باد از ما غفلت از راه ورسم خواهری

دورباد از زاد آدم   تا قیامت غفلت از  راه ورسم عاشقی

آجرک الله یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف 🏴🏴🏴

 نظر دهید »

مردن بهتر از زنده بودن به ننگ است 

11 تیر 1403 توسط مرضیه کرنوکر

بچه ها، کلیپ توهین آقای روحانی رئیس جمهور سابق ایران به آقای رئیسی رئیس جمهور شهید ایران را به گروه می فرستند، دوستدارم جای آقای روحانی هزار بار بمیرم ، تا اینجوری از شر این همه ننگ راحت شوم ، این راه حلی است که به ذهنم می رسد، یک ملعونی، زیر لب می گویم وشاید به اندازه ی هزار بار میمیرم، این مردن بهتر است، اینجوری دچار عذاب وجدان بعد از خودکشی هم نیستم، یکبار وقتی خواهر خوبی، برای خواهرم نبودم، خودم را دار زدم، جلوی چشم خودم، هزاران بار خودم را دار زدم واز اینکه خواهر خوبی، یا دوست خوبی نبودم و دردناک‌ترین قسمتش جایی است که هربار بعد از دار زدن خودم، در ذهنم، دچار عذاب وجدان بدی شدم، که چرا حداقل به حال خودم خوب نبودم، بعد برای اینکه خوب باشم، برای همه ومثل همیشه، آخر سر برای خودم، مردم ، راستش بعد از کلی فکر کردن به کارهای خدا، از خدا یاد گرفتم، مگر خودش نگفته تو جانشین منی، پس وقتی او حق دارد جان مرا بگیرد، پس خودم هم حق دارم جان خودم را بگیرم و بمیرم، حالا هر وقت می بینم بد بودم، یعنی می‌توانستم، نسبت بهتری داشته باشم، برای خودم، خواهرم، برادرم وپدر ومادرم و نداشتم، میمیرم اشکالش این است که این مرگ خود خواسته هزاران بار، از مرگ واقعی، دردناکتر است، حتما می گویید، چطور واز کجا طعم مرگ را میدانم! حق با شماست مرگ به دست خدا را تجربه نکرده ام، اما مرگ را از نزدیک دیده ام، خیلی زیباست، ولی من هر بار که میمیرم، دلم خنک می شود و هربار که دوباره نفس کشیدم از خجالت ذره ذره آب شدم .
اینجوری بهتر است، وقتی خوب نیستم، ترجیح می دهم، بمیرم واین مردن هزاران بار بهتر است، تا دیگری را بکشم وخودم را دار بزنم یا توهین به کسی کنم وهر جور بد رفتاری
آدم اگر خوب نباشد، در حق خودش یا دیگران بمیرد بهتر است، تا زنده بماند
باز هم شاعر بدادم می‌رسد وتاییدم می کند با این شعرش که می گوید بمیری به نام ونمانی به ننگ، اینبار به شاعر توهین نکردم، به طعنه نگفتم برای تایید به شعر تو نیاز ندارم

#به_قلم_خودم

 نظر دهید »

اندیشه 

13 اردیبهشت 1403 توسط مرضیه کرنوکر

با مردم صاحب فکر واندیشه مراوده داشتن، سعادت بزرگی است، تازه از بلاد کفر برگشته بودم ومورد لعن و نفرین دختر خاله وعمه بودم، قبل از قبولی، همه شان تف ولعنتم کردند، که حالا فلان می‌شود وبهمان و عاقبتم را به دست کرام الکاتبین سپردند، از دیدنم وحشت می‌کردند، دادی می کشیدند ونفس بود یا جیغ از گلوی مبارکشان بیرون میزد که بیشتر شبیه صدای گله ای اسب بود موقع رم کردن ، از سر حسادت بود یا چه نمی‌دانم، برعکس مدارس ومراکز آموزشی اعتبار بسیار دادند و با رغبت بسیار دعوت نامه فرستادند که بیا وکارت را شروع کن، البته بعد از چند بار مراجعه وآگاهی از سواد وعلمی که چندسال با تحمل سختی حالا مدرکش در دستم بود، روز اول که به مدرسه وارد شدم، دختر عمه ام رقیه، که از مخالفان سرسخت کشورهای خارجی بود و مسافرت به قصد تحصیل را کاری عبث می‌دانست روبروی بچه ها، نشسته بود وبق کرده بود، تا مرا دید سر وصورت صاف کرد وگفت :کارت به بیچاره بدبختا افتاده، نیستی دختر دایی…
حرفهای زن برادرش در گوشم پیچید ،همان روز اول که پایم به آن طرف رسید، عروس بدجنسشان ، گوشی را دست گرفته بود و زنگ زد، آن روز را فراموش نمی کنم، تازه وارد کلاس شده بودم، بجای تبریک، چغلی دخترهای عمه را کرد، که همه جمع شدند دور عمه ی بدبختت، هر کی از از هر طرفی رسید سقلمه ای زد به زن بدبخت ، که تو که گفتی قبول نمیشه، تو که گفتی پیشرفت نمی کنه، بیا ببین کجا قبول شده، اولش که به رقیه نگاه کردم حرصم گرفت، اما پا روی جهل وکینه گذاشتم وگفتم: خیرسرت درس خوانده ای که کاری کنی، حالا وقتشه ، بطرفش رفتم وبعد از خنده و روبوسی که هیچ تاثیر نکرد وانگار سگ آمده وپشم آورده،بی اعتنا به من، رو به دخترها کرد وگفت :حسابتون رو می رسم، دخترها بی اعتنا، به معلم شان و دختر عمه ی عزیز من ، سرشان بیخ گوش و گردنشان بود و هرهرکرکر می خندیدند، از خنده شان کلی ذوق کردم، وبا خنده گفتم :چی شده، به چی می‌خندید!، دختر عمه ام، از آن طرف گفت:به اسم من می‌خندند، اصلا نگفتم، که اسم رقیه به این قشنگی، یک راست رفتم، سر بحث امام و روشنگری دخترها، گفتم :اسم فرزندان امام ها رو میدونید ، دخترها بیخیال خنده شدند وگفتند :نه خانم نمیدونیم، گفتم: از امروز من معلم امور تربیتی شما هستم، جلسه ی بعد درباره ی فرزندان حضرت امام حسین تحقیق بنویسید، بچه ها گفتد:خانم نه نمی تونیم، به قیافه نزارشان نگاه کردم، دستی به سر گوششان کشیدم وگفتم: نگران نباشید باهم انجام میدیم وتحقیق می کنیم. آتار بق وحرص از سر وصورت دختر عمه رقیه جانم می بارید.
عکس برساق یه نوع نون محلی استان لرستان ☺ 😍 😍 😍

 نظر دهید »

شرم

01 اردیبهشت 1403 توسط مرضیه کرنوکر

امشب اگر به بارگاه پرمهرت، قطره ای اشک بیاورم، تو طاقت نداری
باری پراز گناه بیاورم ، تو طاقت نه، باور نداری
خدایا مهربانم، حضرت دوست،
ز مهر بسیار تو شرم دارم
طاعاتتون قبول
التماس دعا

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 17
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

اللهم عجل لولیک الفرج

یا بقیه الله فی ارضه عجل الله تعالی فرجه الشریف

جستجو

موضوعات

  • همه
  • آرامش
  • آرزو
  • آرزو
  • آرزو
  • آرزو
  • استخاره
  • استخاره
  • جشن تولد
  • دوست غریب
  • دوستان بهشتی
  • عرض ارادت
  • نامه
  • نامه شماره ی چه‍ار
  • نامه ي شماره ي سيزده
  • نامه ي شماره ي سيزده
  • نامه ي شماره ي سيزده
  • نامه ی شماره دو
  • نامه ی شماره سه
  • نامه ی شماره نه
  • نامه ی شماره نه
  • نامه ی شماره ی ده
  • نامه ی شماره ی شانزده
  • نامه ی شماره ی شش
  • نامه ی شماره ی هفت
  • نامه ی شماره ی هفت
  • نامه ی شماره ی هفت
  • نامه ی شماره ی هفت
  • نامه ی شماره ی ه‍شت
  • نامه ی شماره ی ه‍شت
  • نامه ی شماره ی ه‍شت
  • نامه ی شماره ی پانزده
  • نامه ی شماره ی پنج
  • نامه ی شماره ی چهارده
  • نامه ی شماره ی یازده
  • نذر شب نیمه ی شعبان
  • نذر شب نیمه ی شعبان
  • هديه
  • واكنش نسبت به پيامبران عليهم السلام
  • پیر نیک روزگار

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس