شور و شوق حرم
از وقتی پدر وبرادر م نیستند زیاد دلم تنگ می شود یعنی تازه دارم دلتنگی را تجربه می کنم، این حالم هر چه هست از ویروس نیست، فاصله تا حرم فاصله ی هرروز است اما من آدم روزهای اول نیستم، حالم خوب نیست، تا حرم می شنوم میزنم زیر گریه، در جواب آدمها هاج و واج نگاه می کنم، مثل بهت زده ها، روز اول نه راه طولانی بود ونه گرما میشناختم نه سرما، سحرها، عصرها تا حرم می آمدم وبرمی گشتم، حالا وهوای معصومانه حرم سرحالم آورده بود، چند روز دیگر باید برویم، یادش برای من که یک ربع برمیگردم فقط یک ربع که افطاری وسحری بخورم، خارج شدن از حرم سخت شده حالا چطور باید بروم، کاش می شد یک گوشه ی، حرم ماند، به من باشد می مانم حیف که این قانونهای که آدمها درست کرده اند جز دست و پاگیری نیست، مثل روزهای اول سرحال نیستم، رفت وآمد زیاد خسته ام کرده، اما سرسوزنی از شوقم به امام کم نمی شود.امام تنها پناه دلتنگهاست.
کرم یا سوء استفاده
تلاشم برای نجات از چنگال ویروس سرماخوردگی بی نتیجه است، همه همان روز اول مریض شدند وتنها راه حلم برای نجات پناه بردن به حرم بود به همراه یک پتو وزیرانداز، از دو روز پیش پیش هوای نجف خیلی سرد شد مخصوصا شبها سرمای سوزناک این سرزمین که اگر به خاطر حرم آقا نبود راحت می گفتم، این سرزمین نحس است، امروز روز 23 رمضان مریض شدم، بااین ویروس که کاری نمی شود کرد، اما باید مراقب بود،از لباسهای زمستانی وپتوی ضخیم هم کاری ساخته نیست، چندتا قرص از داروخانه میگیرم وهمان روز اول کمی حالم بد است روزهای بعد دارم بهتر می شوم، کشان کشان نانی تهیه می کنم غذایی، همراهان محترم بیشتر از هرکاری بفکر جنگ و مقصریابی هستند کسی نداند فکر می کند اردوی مقصر یابی است، بیخیال این ستیزها دارم فکر می کنم این جماعت بیشتر از اینکه بدنبال تشکیل یک دولت کریمه باشند، دنبال سوء استفاده از هم هستند، همه از حوزه آمده ایم، شاید یکی از علتهایی که مردم از حوزه ای ها تنفر دارند این رفتارشان باشد، چرا حوزوی ها به آبرو و اعتبار حوزه واز همه مهمتر امام زمان روحی له الفداه و رهبر جمهوری اسلامی ایران فکر نمی کنند؟! دعا می کنم این رفتارشان را درست کنند. آمین یا رب العالمین
هفت سین حرم
امسال به لطف امام، موقع تحویل سال کنار حرم امیرالمؤمنین علیه السلام بودم، رها کردن بهترین وشاد کردن زمان سال کنار عزیزان کمی سخت است و قبل از تصمیم نهایی سرزنش شدم توسط خودم، اما بعد با پشیمانی از افکار پریشان دست برداشتم، آقا از همه عزیزتر است از همه ی عزیزانم، لحظه تحویل خودم را تحویل گرفتم که چه کار خوبی کردی دختر آفرین به تو، هرگوشه ی حرم خانمها مشغول عبادت بودند، یک عده دعا می خوانند، یک عده برای امیرالمؤمنین وبچه هایش نوحه میخوانند، آخر هر مظلوم علی زنها ناله میزنند اشک میریزند، این لحظه ها قابل مقایسه با کنار هفت سین وخانواده نشستن نیست، امسال کنار ضریح دارم به آقا می گویم آقا دست دلم را گرفتی، دارم خدارا شکر می کنم، در محضر امیرالمؤمنین از صفات همسر واولاد عزیزش حرف میزنم به درک شب قدر توجه می کنم، شاید در شب قدر انجام همه ی این اعمال است، دارم فکر می کنم وآخر سر تقدیر امیرالمؤمنین وقضا هیچکدام کشته شدن امیرالمؤمنین را به دست یتیمی که امام نانش داد و بزرگش کرد حق نمیدانم، شب قدر شاید یعنی معنی مظلومیت امیرالمؤمنین را درک کردن، دنیایی که جایی برای امیرالمؤمنین در آن نیست و امیرالمؤمنین از خدا میخواهد اورا از مردم بگیرد وبه رستگاری خود اقرار می کند، برای مردم از خدا، دوستی ومحبت میخواهم، خواست خدا را میخواهم و می خواهم دنیا پراز خواست خداباشد، خدا بهتر میداند از همه بهتر وبیشتر می داند مثل حالا که بعد از یه عمر، لحظه ی تحویل سال خواسته کنار آقا باشم
حرم
نگرانم که با این حال بد به حرم برسم،از همراه داشتن حال بد شرم دارم، جلوی تابلوی ورودی حرم، کلام امیرالمؤمنین علیه السلام نصب شده است ، تعدادی مرد و زن ایستاده اند و تابلو را می خوانند، در این کلام، امام خود را با قرآن مقایسه کرده است، یکی از مردها می گوید، امام وقرآن هر دو پاکند، این حدیث را چندبار قبلا خوانده ام، حالا حال و هوای حرم به حدیث خواندن هم تاثیر دارد، نفسی تازه می کنم، انگار سالهاست نفس نکشیده ام، چقدر دلم میخواهد یک گوشه حرم بمانم وبه در دیوار حرم نگاه کنم وحدیث و کلام امام علیه السلام را بشنوم از زبان زائران، جز کلام امام به هر حرف وحدیث بی میل ورغبتم، همانجا میان جمعیت گوشه ای می نشینم، نشستن در حرم هم حال وهوای دیگری دارد، زمین حرم خستگی را از پاها میگیرد، بیخود نیست که شهدا کنار امام را به هر جایی ترجیح میدادند، اینجا چشم می چرخد، دورتا دور حرم بدنبال امام ودوستان امام، این سرزمین وشهر نجف،بوی نفرت می دهد تا وقتی به حرم برسی،هر چه جلوتر می روم بی تابتر می شوم و بیشتر بی تاب می شوم تا جلوی ورودی،نه دیگر خبری از نگرانی است، نه دیگر دلواپسی می ماند.هیچ کجا حرم نمی شود